کد مطلب:286659 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:189

داستانی دیگر از مرحوم فشارکی
مرحوم آیت اللَّه حائری در خاطرات مرحوم پدرشان می نویسد: مرحوم آقای نائینی، استاد خود - مرحوم سید فشاركی - را بعد از مرگش در خواب می بیند، از او می پرسد: بعد از مردن برتو چه گذشت؟ می گوید: وقتی مُردم از هیچ چیز نگران نبودم، مگر از دو امر: یكی بچه هایم و دیگر دِیْنی كه به قصاب محله داشتم، ولی در همان حال به من اطمینان داده شد كه نسبت به بدهی نگران نباشم كه قصّاب به تشییع جنازه ام آمد و بعد از مقداری مشایعت، مرا حلال كرد و از طلب خود صرف نظر نمود.

مرحوم آقای نائینی فرموده: از خواب بیدار شدم، رفتم به دكان آن قصّاب و گفتم: شما از مرحوم سید [1] فشاركی طلبكار هستی؟ گفت: فلان مبلغ می خواستم، ولی در حال تشییع جنازه اش، او را حلال كردم.


[1] خاطرات مخطوط و كتاب سر دلبران، ص 38.